داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

بچه عشق ازدواج!

استاد : وقتی بزرگ شدی چه میکنی؟

شاگرد : ازدواج!

استاد : نخیر منظورم اینه که چی میشی؟

شاگرد : داماد!

استاد : اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شوی چی بدست می آوری؟

شاگرد : زن!!

استاد : ابله!!! وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چی میگیری؟

شاگرد : عروسی میگیرم!

استاد : پسرجان پدر و مادرت در آینده از تو چه میخواهند؟

شاگرد : یک زندگی متاهلی موفق.

نظرات 2 + ارسال نظر
سهیلا شنبه 10 دی 1390 ساعت 15:27 http://matrix68.parsiblog.com/

سلااااااااااااااااااااااام.........
سعید جان من بلد نیستم عکس توی ادامه مطالب بذارم،اصلاً فکر کنم پارسی بلاگ همچین قابلیتی رو نداشته باشه.........
راستی،این مطلبی رو که درمورد ازدواج اون بچه دبستانیه نوشته بودی خیلی جالب بود،کلی خندیدم وقتی خوندمش :))
بازم بیا تو وبم،باشه؟بی معرفت نشی ها.
فعلاً خدافظ..........

sara شنبه 17 دی 1390 ساعت 10:55

خیلی جالب بود!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد