داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

تف به ریا 2!

در کتب قدیم آمده که :شخی نیمه شب وارد مسجد و مشغول نمازگردیداتفاقا سگی برای در امان ماندن ازسرما به مسجد وارد شدمرد که صدایی راشنید تصور نمود شخص دیگری به مسجد آمده برای اینکه اخلاص خودرا ابراز دارد نمازهایش را با قرائت و طمانینه تمام بجا می آوردنزدیکیهای صبح نگاه کرد ببیند کیست باکمال تعجب سگ را مشاهده کرد وباخود گفت تف به این ریا از سر شب تا به حال برای خاطر سگ عبادت کردم نه به خاطر خدا..... 

با تشکر از دوست عزیزم سید حسن علوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد