داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

شاگرد بی صبر

کار آموزی ، پس از یک مراسم طولانی و خسته کننده دعای صبحگاهی در صومعه پیدرا ، از پدر روحانی پرسید :
- آیا همه این نیایش هایی که به ما یاد می دهید ، خدا را به ما نزدیک می کند ،
پدر گفت : با سئوال دیگری ، جواب سئوالت را می دهم . آیا همه این نیایش هایی که انجام می دهی ، باعث می شود که خورشید فردا طلوع کند ،
- البته که نه ! خورشید طبق یک قانون کیهانی طلوع می کند.
- جوابت را گرفتی ! خدا به ما نزدیک است ، چه دعا بخوانیم و چه نخوانیم .
شاگرد عصبانی شد : یعنی می گویید تمام این دعا ها بی فایده است ؟
- نه . اگر صبح زود از خواب بلند نشوی ، طلوع خورشید را نمی بینی . اگر دعا نکنی ، با این که خدا همواره نزدیک است ، اما هرگز متوجه حضورش نمی شوی.

کتاب پدران، فرزندان ، نوه ها اثر پائولو کوئلیو

نظرات 2 + ارسال نظر
ح.س. جمعه 13 آبان 1390 ساعت 21:42 http://www.saedeh.ir

اشکان دوشنبه 16 آبان 1390 ساعت 16:55 http://tashkan.blogsky.com/

۲۰
۲۰
۲۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد