داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

چه کسی واقعا خدا را دوست دارد؟

مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دست مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته ودر جاده ای روشن وتاریک راه  می رود مرد جلو رفت و از فرشته پرسید:این مشعل وسطل آب را کجا می بری؟ فرشته جواب داد : می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم وبا این سطل آب  آتش جهنم را خاموش کنم آن وقت ببینم چه کسی واقعا" خدارا دوست دارد .....؟؟ (( نقل از کتاب دوستی که هیچ وقت نمی میرد))

امام علی (ع) می فرماید:مردم در انجام عبادات سه گونه اند: عده ای ازترس جهنم خدارا عبادت می کنند عبادت اینان مثل اطاعت غلامان است که از ترس شکنجه ارباب کاری را انجام می دهند. عده دیگر به خاطر رسیدن به بهشت خدارا اطاعت می کننداینان  مثل تجارند که برای جلب سود ومنفعت کاری را به انجام می رسانند اما عده ای خدارا فقط به خاطر خدا عبادت می کنند نه از ترس جهنم ونه دستیابی به بهشت ..عبادت این گروه عبادت آزادگان و وارستگان است...

با تشکر از دوست عزیزم سید حسن علوی

اگر خدا نخواهد!

سلام اگه صلاح دونستید این داستان رو درلینک زیباتون درج کنید ممنونم {مردجوانی که مربی شنا و دارنده ی چندین مدال المپیک بودبه خدا اعتقادی نداشت اوچیزهایی راکه درباره خداومذهب می شنید مسخره می کرد.شبی مرد جوان به استخر سر پوشیده آموزشگاهش رفت.چراغها خاموش بود ولی نور مهتاب برای شنا کافی بود مرد جوان به بالاترین نقطه استخر شنا رفت و دستانش را باز کرد تادرون استخرشیرجه برود.ناگهان سایه ی بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده کردوچون اعتقادی به مسیح (ع)نداشت خوشش نیامد. احساس عجیبی سراسر وجودش را فراگرفته بود از پله ها پایین آمد وبه سمت کلید برق رفت وچراغها را روشن کرد........... آب استخر برای تعمیر خالی شده بود...... نقل از کتاب ((دوستی که هیچ وقت نمی میرد)) 


با تشکر از دوست عزیزم سید حسن علوی که این روزها با داستانهای زیباشون به این وبلاگ رونق بخشیدند


کلماتی که برای سخن گفتن می گزینیم میتواند سرنوشت ما را عوض کند!

درزمان های گذشته یکی از خلفا عباس خوابی میبیند خوابگزاری را میطلبدومیگوید خواب دیدم که تمامی دندانهایم افتاده تعبیرش چیست؟ خوابگزار پاسخ میدهد تعبیر خواب شما اینست که تمام اقوام وبستگانت ا قبل از شما خواهند مرد خلیفه ازاین سخن برآشفته میشود ومیگوید مردک زندگی پس از بستگانم به چه درد من میخورد؟دستور میدهد بخاطر این گستاخی تازیانه ای چند به اوزده واخراجش میکنند خوابگزار دیگری را میطلبد وخواب خودرا باز گو مینماید خوابگزار فهمیده در تعبیر خواب میگوید ((عمر خلیفه طولانی تر از عمر سایر بستگان وخویشانش خواهد بود)) خلیفه شاد میشود وبا پرداخت صله گرانبها اورا مرخص مینماید اینست که گفته اند هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد


با تشکر از دوست عزیزم سید حسن علوی

هم به خاطر داستان زیباشون و هم به خاطر نظرات دلگرم کننده شون