داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

خیر است انشالله

در میان بنی اسرائیل ، خانواده ای چادر نشین ، در بیابان زندگی می کردند . آنها علاوه بر تعدادی گوسفند ، یک خروس و یک الاغ و یک سگ داشتند .

خروس آنها را برای نماز بیدار می کرد ، الاغ ، وسایل زندگی آنها را حمل می کرد ، و سگ نیز نگهبان آنها بود .

روباهی ، خروس آنها را خورد و آنها محزون شدند اما مرد فهمید ه ای از خانواده آنها گفت : خیر است انشالله !

پس از چند روز ، سگ آنها مرد ، باز آنها ناراحت شدند و آن مرد گفت : خیر است انشالله !

طولی نکشید که گرگی الاغ آنها را درید ، باز همان تکرار شد .

در همان روزها ، آنان  روزی صبح از خواب بیدار شدند ، دیدند همه چادر نشین های اطراف ، مورد غارت دشمن واقع شده و اموالشان به غارت رفته و خودشان اسیر شده اند و در آن بیابان ، تنها آنها سالم مانده اند .

مرد نیکوکار گفت : راز آن که ما مانده ایم و آنها رفته اند ، این است که چادرنشینان دیگر دارای سگ و خروس و الاغ بودند و به خاطر سر و صدای آنها در سیاهی شب شناخته شده اند و به اسارت در آمده اند ، ولی ما چون صدای سگ و خروس و الاغ نداشتیم شناخته نشدیم ! پس خیر ما در هلاک شدن سگ و خروس و الاغ بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
شهاب یکشنبه 14 شهریور 1389 ساعت 01:57 http://www.far30tak.blogveb.com

سلام دوست عزیز وبلاگ زیبا و پر محتوایی داری در صورت تمایل برای تبادل لینک من رو با نام جدیدترین وبلاگ مرجع ایرانیان لینک کن بعد بهم بگو که با چه اسمی لینکت کنم.منتظرتماااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد