داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

باور کنید گرانبهاترین دارائی زنان همسرانشان هستند نه طلاهایشان!

بر بالای تپه‌ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی‌و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است
 
افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می‌کند. اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می‌برند. 

فرمانده دشمن به قلعه پیام می‌فرستد که...


قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.
پس از کمی‌مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می‌کند که هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.
نا گفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی‌که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می‌شدند بسیار تماشایی بود.

نظرات 2 + ارسال نظر
نشیمو سه‌شنبه 15 آذر 1390 ساعت 02:55

تو ی چیزی موندم..همیشه تو اخبار هم ک میخان امار تلفات رو بگن میگن اینقد کشته داشته فلان جا اینقدشونم زن و بچه بودن..اینم مثه این داستانه حالا این ی بحثی ی بحث دگ اینکه خانوما همسراشونو خیلی دوست دارن و داستانای اینجوری هم زیاد مثل همون مرده ک میخاست زنشو طلاق بده و برعکس مثه اونی ک مرد خودش نابارور بوده...خانوما اکثرا وفادارن..این چیه تو مردا ک باعث میشه عهدشونو فراموش کنن؟

سیدحسن چهارشنبه 9 فروردین 1391 ساعت 09:24

اگه قضیه برعکس بود و فرمانده پیشنهاد کرده بود که هر یک از مردها گرانبهاترین چیز را بیرون ببرند چی می شد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد