داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

مردی که به علت خودخواهی تنها خیرش به شر تبدیل شد!

مرد بدکاری هنگام مرگ ملکه دربان دوزخ را دید. ملکه گفت: "کافی است که فقط یک کار خوب کرده باشی، تا همان یک کار تو را برهاند. خوب فکر کن." مرد به خاطر آورد یکبار که در جنگلی قدم می‌زد. عنکبوتی سر راهش دیده بود و برای این که عنکبوت را لگد نکند راهش را کج کرده بود.
ملکه لبخندی به لب آورد و در این هنگام تار عنکبوتی از آسمان نازل کرد، تا به مرد جوان اجازه صعود به بهشت را بدهد. بقیه محکومان نیز از تار استفاده کردند و شروع به بالا رفتن کردند. اما مرد از ترس پاره شدن تار برگشت و آنها را به پایین هل داد.
در همان لحظه تار پاره شد و مرد به دوزخ بازگشت. آنگاه شنید که ملکه می‌گوید: "شرم آور است که خودخواهی تو، همان تنها خیر تو را به شر مبدل کرد".

نظرات 1 + ارسال نظر
نشیمو سه‌شنبه 15 آذر 1390 ساعت 02:40

ای بابا اونجا هم دست از امتحان کردن بر نمیداره خدا؟/؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد