داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

داستان های کوتاه

داستان های اموزنده, داستانهای عاشقانه،داستانهای تکان دهنده،حکایت های قدیمی و ....

فقط دو دلیل؟!

صبح زود مادری برای بیدار کردن پسرش رفت مادر : پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است. پسر : اما چرا مامان ؟ من نمی خوام برم مدرسه مادر : دو دلیل به من بگو که چرا نمی خوای بری مدرسه ؟ پسر : 1- همه بچه ها از من بدشون می یاد 2- همه معلم ها از من بدشون می یاد مادر : اُه خدای من ! این که دلیل نمی شه زود باش تو باید بری به مدرسه پسر : مامان دو دلیل برام بیار که چرا من باید برم مدرسه ؟ مادر : 1- تو الآن پنجاه و دو سالته 2- تو مدیر مدرسه هستی !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد